سیزدهبدر در رضائیه*
شهر به این گستردگی نبود, منظورم شهرمان اورمیه (رضائیه) است , مکان و محل موعود برای بدر کردن سیزده اطراف رودخانه شهرچائی بود ,
روی رودخانه شهرچائی فقط یک پل وجود داشت،
همین پلی که در انتهای خیابان کاشانی (زنگنه) ست,
از پل که رد میشدی مسیر خاکی از روبروی خیابان زنگنه بالا میرفت بطرف “شیخ تپه” .
ولی اگر بطرف سمت چپ میرفتی خیابان باریک و بسیار با صفائی بود بنام خیابان انوشیروان ,
در دو طرف خیابان درختان تبریزی سر به فلک کشیده در کنار هم بطور منظم و موازی تا پل معروفی بنام “اوچگوزلی کورپو،، ادامه مییافت .
ماشین شخصی بسیار اندک بود ,
مردم عمدتا پای پیاده راه میافتادند از هر گوشه شهر خود را به اطراف رودخانه شهرچائی میرساندند , آنهائیکه از دروازهشاپور , زنجیر , دره چائی و یا عسگرخان به قصد سیزدهبدر از خانه به بیرون میزدند , معمولا از اتوبوس خطواحد استفاده میکردند ,
کرایه: یک ریال!!
گروه کثیری مراسم سیزدهبدر را از قبل ازظهر شروع میکردند ,علاوه بر بساط ناهار , نخودچی , کشمش , گردو , بادام , شیرینی و شکلات و کانفت، هر چیزی که از مراسم عیددیدنی باقی ماندهبود, جزو تنقلات سیزدهبدر بود ,
یه زیرانداز ( پتوی کهنه سربازی , گلیم و جاجیم کهنه) را در کنار (چای ) رودخانه پهن میکردند و هر کس سماور زرد رنگ ذغالی خودرا با دودکش( کره نی ) در بالای سماور راه میانداخت , آنهائیکه بقول معروف دستشان به دهنشان میرسید یه گرام باطری با خود میآوردند و صفحههائی با آهنگهای متنوع پخش میکردند.
مردم اصولا به تفریحات دسته جمعی بیشتر راغب بودند , طناب بازی جزو لاینفک برنامه سیزدهبدر بود , البته بندبازی نیز از تفریحات مردم بود، مردی طناب محکم و بلندی را که بوسیله دو تکه چوب به ارتفاع ۵ , ۶ متر میکشید و طناب باز (طنفه چیخان) با کفش مخصوص با چوب بسیار بلندی که بدست میگرفت خود را روی طناب کنترل میکرد و راه میرفت و باحرکات مختلف نمایش خود را اجرا میکرد و کوتولهای هم در پائین طناب در روی زمین ادای پهلوان را در میآورد , بهش میگفتند
(یالانچی پهلوان)
البته همزمان با این برنامه موزیک ساز و دهل با صدای بسیار بلند نواخته میشد و همه را از اطراف بطرف مراسم گرد میآورد , روی چهره همه لبخند بود و نشاط , و ناگفته نماند همه با لباسهای تمیز عید به مراسم سیزده بدر میآمدند , و اما عکس !! دوربینهای عکاسی آگفا , کداک …متداولترین دوربینهای عکاسی آن دوران بودند , عکسهای سیاه و سفید .
آنطرف رودخانه بکر بود , جنگل , مزارع کشاورزی , روستای بهنق , عرشلو , و….
تفریح جوانان پسر بیشتر بازی , پله دسته ( الک,دولک ) بود , که از همان چوبهای بیشهها تهیه میشد, و یکی از بازیهای پرطرفدار بازی وسطی (آرادا قالدی) بود.
هیچکس گذر روز سیزده را متوجه نمیشد ,
چقدر زود عصر میشد. چه زود گذشت !
چه زود آنروز ها رفتند . (خاطراتی از سیزده بدر اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه)
✍️✍️✍️
حمید اخوان…
عزیز بزرگوار روز طبیعت بر شما و خانودهی محترمتان مبارک…